منتقد گوید ترا پند و مثل
هست نیشش همچو زنبور عسل
درد دارد اول و سوزان بود
چون نکو بینی ترا درمان بود
هست نیشش نوش بهر هوشیار
بی خرد را نیش نقادش چو مار
هوشیار اندر پی این نیش هست
چون که بنمایاندش بالا و پست
نقد بازش دارد از راه خطا
میدهد افکار هوشیارش جلا
لیک آن دگمی که نقدش خوش نباد
با خرد همراه جفت هش نباد
چون نخواهد خویشتن را برتری
عیب خود بیند ز نقد دیگری
بس نیاید نقد نقادش به کار
حیف آلودن از او نام حمار
نقد اگر نقاد با انصاف بود
نقد او دارای خوش اوصاف بود
نفع ملک و ملت دنیای داشت
از بدو اهریمنی پروای داشت
بایدش بر دیده بینا نهاد
نقد را کاوید در ره پا نهاد
گر خرد از جمع خیزد وقت کار
هر خزانی را توان دیدن بهار
ورنه هر کس ساز خود را میزند
پیله ای بر دور فکر خود تند
ذره ی خود را ببیند چون منی
چون تبر دارد حس بنیان کنی
نی من است و نی سه چارک نی گرم
آنکه میگوید ز خلقی برترم
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
پنجشنبه 14,نوامبر,2024